سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهمن 1384 - گنجینه نور


ساعت 6:59 عصر چهارشنبه 84/11/12

1_برترین پرستش

امام حسین(ع)فرمودند:

مردمی به طمع،عبادت خدا کنند؛این عبادت سوداگران است.

جمعی از ترس،خدا را بپرستند؛

این عبادت بردگان است(که از ترس فرمان می برند).

و برخی به شکرانه نعمتها بندگی کنند،

این عبادت آزاد مردان و بهترین عبادت است.

2_کتاب خدا(قرآن)

امام حسین(ع) فرمودند:

کتاب خدای عزٌ و جلٌ بر چهار چیز استوار است:

بر عبادت و اشاره و لطائف برای اولیاء و حقائق برای پیغمبران است.

3_شناخت پیامبر(ص)وحضرت علی(ع)

امام حسین(ع) فرمودند:

هر کس حق برترین پدران خود«حضرت محمٌد(ص)و حضرت علی(ع)»را شناخت

و به شایستگی از آنها اطاعت نمود،در روز قیامت،به او گفته می شود:

 گوارا باد بر تو،انتخاب هر کدام از منازل بهشت برین.

4_شیعیان ما

امام حسین(ع)فرمودند:

شیعه ی ما کسی است

 که قلبش از هر گونه آلودگی و ناپاکی و خیانت پاک باشد...

5_برکات اهل بیت

امام حسین(ع)فرمودند:

هر کس پیش ما آید، چهار خصلت را در چهار چیز از دست نمیدهد:

 دلائل و نشانه های محکم و استوار،

قضاوت عادلانه،

برادر سودمند و سودرسان،

نشستی با علما و دانشمندان.

 

«تحف العقول،الحرانی/آثار الصادقین،احسان بخش/نهج الشهاة،فرزانه؛احمد/بحارالانوار،مجلسی/کشف الغمه»

 


عاشقان نور ( )

ساعت 1:16 عصر سه شنبه 84/11/11

 

1-شناخت خداوند

امام حسین(ع)فرمودند:

ای مردم!

خدای متعال،بندگان را جز برای این که او را بشناسند نیافریده؛

پس چون او را بشناسند پرستش او میکنند،

و چون او را بپرستند از پرستش جز او بی نیاز می شوند.

2-سپاس حق

امام حسین(ع)فرمودند:

سپاس کنم خدای را به بهترین سپاسها،و حمد کنم او را در خوشی و سختی.

بار خدایا!

من سپاس می گویم تو را برای این که مارا به نبوت گرامی داشتی

 و قرآن را به ما آموختی و در دین ما را دانا ساختی

و گوشهای شنوا و دیده های بینا و دلهای آگاه به ما ارزانی داشتی،

پس ما را از سپاسگزاران قرار بده.

3-حق بندگی

امام حسین(ع)فرمودند:

هر کس خدا را بپرستد و حق بندگی او را به جای آورد،

خداوند به او بیش از آنچه می خواهد و نیازمند است،میرساند.

4-نشانه های رحمت خداوندی

امام حسین(ع)فرمدند:

گریه های چشمها و ترس دلها،از نشانه های رحمت پروردگاراست.

 

«الحیاة؛حکیمی/الارشاد،شیخ مفید/نهج الشهادة،فرزانه؛احمد/جامع الآخبار»


عاشقان نور ( )

ساعت 1:10 عصر سه شنبه 84/11/11

 

حسن مثله جمکرانی می گوید:من به راه افتادم

چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند:

بزی در گله ی جعفر کاشانی چوپان است،اگر مردم ده بهای آن را دادند

 و اگر نه،از مال خود آن را خریداری کن وفردا شب،به این مکان بیاور و آن را بکش،

آنگاه روز هیجدهم ماه مبارک رمضان گوشت آن را بین بیماران انفاق می کنی،

هر مریض و بیماری که از گوشت آن بخورد حق تعالی شفایش دهد،

نشانی آن بز این است

 که ابلق بوده و موهای بسیار دارد و هفت علامت دیگر نیز داشته،

سه علامت در طرفی و چهار تای دیگر در طرف آخر.

حسن مثله می گوید:به منزل برگشتم،تمام شب را در اندیشه بودم،

تا صبح طلوع کرد و نماز را خواندم،سپس به منزل علی المنذر رفتم

 و احوال دیشب را با وی گفتم،با یکدیگر به آن جایگاه که مرا شب برده بودند رفتیم،

قسم به خدامیخ ها و زنجیرهایی که حدود بنای مسجد را نشان میداد مشاهده کردیم

وآنها همان نشان و علامتی بود که امام (ع)فرموده بود.

سپس به طرف منزل سید ابولحسن در قم حرکت کردیم،چون به در منزل او رسیدیم

 خادمش را دیدیم که جلو درب منزل در انتظار ماست،

سؤال کرد تو از جمکرانی؟ گفتم بلی، گفت:سیٌد از سحرگاه منتظر تو است.

من به داخل منزل رفتم و سیٌد ابولحسن را سلام کردم،

جوابی نیکو داد و ما را از اعزاز و احترام کرده و بنشانید،

آنگاه قبل از اینکه من چیزی بگویم به من فرمود:ای حسن مثله!

شب گذشته خوابیده بودم،در خواب شخصی به من گفت:

«بامداد مردی به نام حسن مثله از جمکران پیش تو می آید،

آنچه به تو گوید او را تصدیق کن

و بر گفتار او اعتماد نما؛زیرا سخن او،سخن ماست و باید قول او را رد نکنی».

از خواب بیدار شدم،تا این ساعت منتظر تو بودم.

حسن مثله می گوید:

من هم تمام احوال شب گذشته را با او شرح و تفصیل برای سیٌد ابوالحسن بیان کردم،

سیٍد بلافاصله دستور داد تا اسب ها زین کردند و بیاوردند و سوار شدیم،

چون به نزدیک ده رسیدیم جعفر چوپان گله اش را در کنار جاده می چرانید،

من در میان گله رفتم،بزی که از عقب گوسفندان می آمدبه طرف من دوید،

آن بز را گرفتم و به نزد جعفر چوپان آوردم،تا بهای آن را بدهم،

جعفر سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده ام و در گله من نبوده است،

مگر امروز که می بینم،و هر چند که می خواهم آن را بگیرم ممکن نمی شود

 و اکنون به نزد شما آمد.پس بز را همچنان که امام(ع)فرموده بود در آن جایگاه آوردیم

 و ذبح نمودیم و گوشت آن را بین بیماران تقسیم کردیم و همه شفا یافتند.

سیٌد ابوالحسن،حسن مسلم را احضار کردو منافع چند ساله زمین را از او گرفت

 و امر کرد تا و جوه درآمد روستای رهق را نیز آوردند و مسجد را بنا کردند

 و با چوب پوشانیدند.

سیٌد ابوالحسن رضا زنجیر ها و میخ ها را به قم برد و در منزل خود گذاشت

و بیماران می رفتند و خود را به آنها میمالیدند و خدای تعالی شفای عاجل میداد.

ابوالحسن محمٌد بن حیدر گوید که شنیدم

که سیٌدابوالحسن رضا در محله موسویان در شهر قم مدفون است

و پس از او فرزندش بیمار شد

 و وی به سر صندوقی که زنجیر ها و میخ ها در آن نگهداری می شد رفت

 تا به وسیله آنها شفا یابد،هنگامی که سر صندوق را باز کرد

اثری از زنجیر ها و میخ ها نیافت و هرچه مردم جستجو کردند فایده ای نبخشید.

کتاب انتشارات مسجد مقدس جمکران.

 


عاشقان نور ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
14

:: کل بازدیدها ::
137797

:: لوگوی من ::

گنجینه نور



بهمن 1384 - گنجینه نور

:: موضوعات وبلاگ ::

:: اوقات شرعی ::

:: عاشقان ظهور نور::


(گنجینه نور (2
سیب خوشبو
عاشق مهدی
اشک ستاره
بیقرار ظهور
حس غریب
منتظر یار
نوای دل
ال یس
ساحل دل
در سایه آفتاب
منه ز دست پیاله
تنهایی های منتظر
به سوی پروانه شدن
( کنیزان حضرت زهراء(س
وبلاگ آموزنده صدیقیان کاشی
تمام خلقت در انتظارند
(امام مهدی(عج
دلداده ی وصل
چشم انتظار
نسیم حیات
انتظار ظهور
گل نرگس
مسافر
یا لطیف
ایران مهر
سرزمین نور
سجاده عشق
آشنایی با پدر زمان
(انا مجنون الحسین (ع
صفحات انتظار در فراق گل نرگس
شب های شعر شاعر شنیدنی است


:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: آرشیو ::

اردیبهشت 1385
خرداد 1385
فروردین 1385
اذر 1384
دی 1384
اسفند 1384
بهمن 1384
تابستان 1385

:: موسیقی ::